از همه جا گونه

نوشتن لیست را با عنایت گوگل و کامنت های این جا و همکار ِ محترم که دو تا بچه بزرگ کرده و مرجان که یک عدد "سیاوش" را دارد بزرگ می کند، تمام کردم. جلوی هر کدام از چیزها هم اسم همان کسی را نوشتم که توصیه اش کرده بود تا بماند یادگاری:) چند بار تنها رفتم ، چند بار با آقای نویسنده، چند بار با مرجان و هنوز هم حس می کنم چیزهایی کم است! از یکی از ایستگاه های مترو  به اسم Namur که پیاده می شویم، چند تا فروشگاه بزرگ و حسابی است که دو تای شان مخصوص بچه هاست. یکی شان اسمش Toys  R  us است که یک قسمت اش فقط اسباب بازی دارد و قسمت دیگرش که اسمش می شود Babies  R  us  فقط لباس ها و وسایل بیبی گونه.  تنوع اجناسش خوب است و قیمت های اش  تقریبن مناسب. کمی آن طرف ترش هم فروشگاه Oshkosh Carter`s است که البته گران تر و با کیفیت تر است.  این دو فروشگاه آن قدر بزرگ و متنوع هستند که دیگر وقت نکرده ام به جاهای دیگر سر بزنم و توی همین دوتا چرخیده ام و خرید های ام را کرده ام. بعضی چیزها را هم از فروشگاه والمارت خریدم که یکی از بزرگ ترین فروشگاه های زنجیره ای کانادا و آمریکاست. دنبال خریدن چیزهای گران و fancy نیستم و می دانم که بیبی ها زود زود بزرگ می شوند و توی شرایط کنونی ام نباید الکی پول خرج کنم. نه می خواهم پز لباس هایی که می پوشد را به کسی بدهم و نه اصلا بیبی می فهمد که چه می پوشد و چه نمی پوشد.آن یک ذره وسواسم روی لباس های اش هم برای این است که توی ساختمان اجازه ی گذاشتن مینی واش برای شستن لباس های بچه را نمی دهند و من هم عمرن که لباس های اش را بروم و بیندازم توی ماشین لباسشویی ساختمان! و برای همین تصمیم گرفتم و  مجبورم که با دست بشورم همه را! برای همین فقط کمی سعی می کنم لباس های اش از جنسی باشد که بعد ازچند بار شسته شدن از ریخت و قیافه نیفتند.  

توی همین دو سه هفته ی قبل بیش از آن چیزی که فکرش را می کردم دارد به ابعاد ِ شکمی ام اضافه می شود و حالا چند وقتی ست که حرکت های اش را حتی از روی لباسم می بینم. هنوز حس نمی کنم که سرش کجاست و دست اش کدام است و پاهای اش کدام سمت است اما طبق چیزی که دکتر گفت باید پوزیشنی شبیه سر و ته داشته باشد حالا. با صدای ترانه های بچه گانه ای که هر روز گوش می کنم، صدای آقای نویسنده و لم دادن ترنج روی شکمم، به وول وول میفتد و حسی شبیه هیچ حسی توی دلم فوران می کند. حرکت های ام هر روز کند تر می شود و کارهایی مثل بستن بند کفش برایم تقریبن غیر ممکن است. دیگر مثل آن روزها سردم نیست و بیشتر گرمم است و می دانم که به خاطر این است که همدیگر را بغل کرده ایم!  یکی از اشتباه هایی که توی فروشگاه مرتکب شدم این بود که روی این صندلی نشستم و حسی شبیه معلق بودن در بهشت را تجربه کردم و حالا از سرم بیرون نمی رود!...بهش می گویند صندلی مادرانه و صرفن برای  نشستن و بغل کردن و شیر دادن و لذت بردن از بغل ِ کوچک بیبی است!

آن چنان نرم و لغزنده و تاب خورنده و محشر است که فکر می کنم می توانم روی اش شبانه روز زنده گی کنم و البته که چهارصد و نود دلار ناقابل است. منتظرم تا باکسینگ دی کانادایی ها برسد و بشود دویست دلار و بروم سه ساعت توی صف بایستم و بخرم اش و بنشینم روی اش و هی تاب بخورم توی خیال بغل کردن اش. آن قدر نشستن روی اش راحت و بی نظیر بود که دیگر هر جا می نشینم برایم سفت و سخت و نا راحت است. اصلا خانه باید یک گوشه ای داشته باشد که تو همیشه با بیبی اک بنشینی آن جا و برای اش داستان بگویی و لالایی بخوانی و بیبی بخوابد و تو هم !

یک خروار حرف دیگر توی سرم است که نمی دانم چرا نمی نویسم و می دانم که کار بدی ست چون این لحظه ها دیگر برنمی گردند. قرار است تا یک هفته قبل از به دنیا آمدن پسرک بیایم سر کار و از همین حالا انگار نمی توانم!! ولی می دانم که کار کردن و از خانه بیرون زدن برایم بهتر است و این بهترین تصمیم است.

امروز دیدم که رها نوشته که برای پسرک یک عروسک بخرم و بگذارم کنارش موقع خوابیدن های اش:) چه فکر خوبی رها. شاید بعد از کار بروم و دنبال یک پشمالوی مهربان بگردم برای اولین شب های خوابیدن اش توی این طرف ِ دنیای اش. ممنونم از همه  تان که توی فروشگاه راه می رفتم و اسم تک تک تان را می آوردم که فاطمه مثلا گفته این را بخرم و زری جان گفته این را بخرم و مامان رایان این طور گفته و بهاره این را پیشنهاد داده و فنجون جون این را فرموده اند و   همه و همه ی همه تان. اگر بدانید که چه قدر خوبید ..:) 

نظرات 19 + ارسال نظر
دختر نارنج و ترنج 1395/09/30 ساعت 12:29

این پستت رو همون روز که گذاشتی خوندم........ اینو فقط گفتم که فکر نکنی دیر به دیر سر می زنم.
این که کامنت نگذاشتم نمی دونم دلیلش چی بود؟ یه وقتایی می شینم و حرفات رو می خونم. در سکوت کامل....... حتی سر تکون نمی دم. فقط می خونم....

مریم 1395/09/28 ساعت 21:47

سلام عزیزم چقدر رنگ نوشته هات عوض شده چقدر زود مادر شدی تو خیلی خوبی و قوی من تو ایران جابجا شدم همش کارم گریه است تو چقدر قوی هستی مرحبا

جابجا شدی؟؟..یعنی چی مریم عزیز؟...چرا گریه؟:(

Somi 1395/09/28 ساعت 14:27

وسائل نی نی مبارکش باشه.. اون عروسک خیلی خاطره انگیز میشه هم برای شما و هم برای نی نی. پسر اولم هنوز هر مسافرتی بریم عروسکش همراهشه . فک کن حدود ٨ ساله که دارتش. راستی اگه میدونی با غذاهای بیمارستان سازگار نیستی از الان طرز پخت چند تا غذای ساده رو به اقای نویسنده یاد بده. به من اینجا روز اول آب سوپ دادن خیلی بد بو بود و روز بعد ران مرغ سرخ شده . برای کسی که دو روز هیچی نخورده بود . البته من سزارین بودم . این ماه آخر امیدوارم بتونی خوب بخوابی و انرژی ذخیره کنی

سومی عزیز، راستش من زیاد آدم حساسی روی غذا نیستم. گوشت و مرغ هم که نمی خورم. بعد هم مطمئنم لحظه به لحظه ی بیمارستان رو میشمارم تا برگردم خونه. از توصیه ت ممنونم ولی. :)

تنها 1395/09/26 ساعت 23:40

عزیزم آقای نویسنده باید بیان از قول من بهشون بگو نمیشه که تنها بری و کسی نباشه تا دستات رو فشار بده و دستهاش رو فشار بدی تا تحمل همه چیز برات راحت تر باشه
در مورد خرید هم خیلی زیاد نخر در حد خرید تا دو ماهگی مثلا چون خیلی وقتها میزان رشد بچه و لباسهایی که میخریم یا همخوانی با فصلها جوری میشه که خیلی هاش بلا استفاده میمونن

:) امیدوارم نظرش عوض شه تا اون وقت:) چشم برای لباس

فاطمه 1395/09/26 ساعت 02:34

سلام.خیلی مبارکش باشه همه اولین لباسهاش...این اولین بودنها خیلی هیجان انگیز هستکه من قدرش را ندانستم ولی کاش میدانستم.من خیلی از اولینهای دخترکانم را یادم نمی آید..زندگی برای من روی دور تند افتاده بود و من همیشه ازش عقب بودم و راستش کسی هم بیادم نینداخت.آن صندلی را هم بخر و هرچیزی که انقدر دوستش داری را برای این روزهای فوق العاده خاص و سخت و هیجان انگیز و زودگذر و پرخاطره و بی نهایت شیرین...گوارای وجودت

من هم مدام می ترسم که فراموش کنم این روزها رو و بعدن غبطه بخورم. :)

دزیره 1395/09/24 ساعت 23:31

باران جان یادم رفت بگم بچه زیر دوسال به هیچ عنوان نباید تلویزیون نگاه کنه اصولا به خاطر طیف رنگهاش برای بچه جذابه در حدی که به صفحه ش خیره میشه که براش خوب نیست میگن رشد مغز بچه در حالت خواب بیشتر از موقعی هست که به تلویزیون خیره شده پس حواست باشه راستی یه پتوی نازک دم دستی داشته باش که سه گوشش کنی وبچه رو بپیچی توش طوری که راحت بتونه تکون بخوره ولی توی پتو پیچیده باشه اینطوری راحت تر میتونی بغلش کنی ، دوست دارم هر چیزی که به ذهنم میرسه برات بگم شاید یه جایی به کارت بیاد. مرسی که تحمل میکنی...

دزیره ی عزیز. ما اصلا تی وی نداریم. توی ایران هم سالی یک بار روشن می کردیم تی وی رو :)) ولی این جا اصلا سراغش نرفتیم. پتوی سه گوش رو خریدم ولی راستش نمی دونستم برای چیه:)) مرسی از تو

لاله 1395/09/24 ساعت 21:02

اصلن خودت آقای نویسنده رو نبر ، خیلی دلش بخواد ، اگه توایران بود که اصلن راهش نمیدادن .

:))))...مطمئنم اون جا اگر بودیم می گفت کاش اونور بودیم من میومدم باهات:)))...این جماعت رو میشناسی که

دزیره 1395/09/24 ساعت 16:35

مبارکتون باشه ، گوارای وجودتون همه این روزای قشنگ...
خوب نوبتی هم که باشه نوبت ننه دنیاست با وراجی هاش، باران، اگه تصمیم داری شیر خودتو بدی به بچه جان که توصیه میکنم حتما بدی هم به واسطه کیفش هم خاصیتش باید تا دوماه اول به خصوص تغذیه مخصوص داشته باشی از شیر افزا حتما کمک بگیر و قبل از زایمان تهیه کن و فراوان مایعات بنوش بخصوص آب میوه های طبیعی مثل آب هویچ، شیر موز و سوپ جو ، مائ الشعیر... و مهمتر از همه استراحت بعد از زایمان تا شیر زیاد و با کیفیت داشته باشی ، به شخصه با هر نوع پستونک و سر شیشه مخالفم اما شرایط شما فرق میکنه دست تنهایی ، پس میتونی بدی ولی حواست به فک بچه باشه بد فرم نشه مطمئنا پرستارها راهنماییت میکنن ، توی اتاقی که بچه جان هست زدن هرگونه عطر و اسپری ممنوعه و همین طور لاک چون به شدت باعث آزار و صدمه به ریه نوزاد میشه دیگه در مورد سیگار نمیگم که خودت می دونی ،حتی فرد سیگاری از بغلشم نباید ردشه .. روزای اول تا دوماه مهمه که بچه جان توی چه وضعیتی خوابه ، همیشه به پهلو ، حواست باید به فرم سرش و گوش هاش باشه، یک بار به سمت چپ دفعه بعد سمت راست از هر پنج بار یه بار به پشت سر بخوابه تا کله اش گرد و خوشگل بشه نه صاف، هر یار که می بخوابونیش یا کلاه سرش میزاری گوش هاشو چک کن که تا نشده باشه دقت کن چون سریع فرم میگیره.. روزای اول هر لباسی که خودت میپوشی یه دست اضافه تر تن بچه کن زیاد جاشو گرم نکن سردم نباشه معتدل رو به خنکی ، تا دوماهگی زیاد عطسه میکنه که رفلکس طبیعی بدنشه .. خودش یادت میده چطور باهاش تا کنی، از دو هفتگی تا دوماهگی هزطور عادت بدی همون طور عادت میکنه برای خواب.. تا میتونی توی آغوشت بگیرش برای نوزاد فوقالعاده است چرندیات ما ایرانیا رو گوش نده که بغلی میشه واسه اعتماد بنفس بچه لازمه ، از حموم کردنش نترس بدون که تماس پوست به پوستتون برای هر دوتا تون خوبه،. حتما به فکر غذا برای بعد از زایمانت باش چون تغذیه تو یعنی تغذیه بچه پس مهمه سعی کن یه روز درمیون هم شده سوپ داشته باشی بخصوص سوپ جو ، سرسری نگیری غذا خوردنو از پا درمیای اگه به خودت نرسی ، ماساژ نوزاد و هم یاد بگیر به همسرت هم یاد بده ، سعی کن شیر خودتو بدی هم برای تناسب اندامت خوبه هم برای بچه ، فکر کن اگه میکروبی توی دهان بچه باشه از طریق نوک سینه مادر به مغز مادر پیام داده میشه تا آنتی بادیش توی شیر مادر ترشح بشه یه همچین چیزهایی... منم دوست دارم صندلی مادر و بگیری اگر هم نشد یه جای مخصوص خودت درست کن که راحت باشه ، زیاد شد حرفام ببخشید چیزهایی بود که فکر کردم باید بدونی ، یادت باشه برای بزرگ کردن بچه باید مطالعه کنی سه سال اول زندگی بچه خیلی مهمه و سی درصد شخصیتشو میسازه حتی یه بغل کردن ساده برای اون بچه که وجودش به وجود ما بستگی داره یه دنیاست ، در برآورده کردن نیاز هاش تاخیر جایز نیست نباید از گشنگی و خواب گریه کنه تا جوابشو بدی اون باید الویتت باشه با حفظ شادابی و روحیه خودت البته ، بچه اگه زیاد گریه کنه هورمون استرس توی بدنش ترشح میشه که برای رشدش خوب نیست ، به هیچ عنوان نباید از مادرش دور شه بخصوص از شش تا هیجده ماهگی چون مغزش نمیتونه بفهمه که مادرش بر می گرده براش حکم اینو داره که هرگز مادرشو نمیبینه ...، موفق باشی باران با همه اینها یادت باشه باید لذت ببری و کیف کنی تا اون سالم و قوی بزرگ شه.

دنیای عزیز...همه ی این ها رو از روی کامنتت نوشتم و زدم روی یخچال:) که یادم نرود مهربانی های ات را..

زری 1395/09/24 ساعت 15:44

مبارک باشه عزیزم انشاالله به سلامتی استفاده کنی. فقط یه چیزی بنظرم براش الان پولیشی استفاد نمیشه بخاطر پرزهاش و آب دهن بچه اون برا یک سالگی خوبه. اما اسباب بازی های با رنگهای تند و یه جنسی قشنگتر از پلاستیک که اسمش را نمی دونم :) اونها خوبه که دهن برد بتونی بشوری البته اینها مال چند ماه به بعده. وگرنه بچه اولش تا سه ماه فقط شیر میخواد و بغل و تمیزی. شاید وسایلی برای راحتی و آرامش خودت اوایل مهمتر از اون باشه. با همه سختیهاش ولی واقعا بهتر از اون چیزی که فکر میکنی اوضاع پیش میره. مطمئن باش

اتفاقن سراغ یکی رفتم و بعد یاد این حرفت افتادم و گذاشتم کنار و با غرور به دوستم که کنارم ایستاده بود گفتم :" نه این پرز داره!" و اون یه نگاهی به من کرد که یعنی تو و این همه تجربه محاله

سربه هوا 1395/09/24 ساعت 14:04

یه نکته هم از نن جون مهدی !
طرز پخت " کاچی " رو هم از الان تمرین کن که روزای اول بعد از به دنیا اومدن بیبی از دردهای احتمالی جلوگیری میکنه.

چشم.

بارانک شیرین من تو بهترین و خاص ترین مادر دنیا میشی با بهترین و فهیم ترین پسرک دنیا..
شیرین ترین روزها هستن اینا از ثبت خاطرات کوچیک و بزرگت دریغ نکن بارانکم..
تصورت میکنم با پسرکت روی این صندلی راحتی و لبخند به لبم میچسبه و ول نمیکنه که نمیکنه ..

:) تصویر لبخند تو قشنگ تر ازون چیزی بود که من تصویر کردم:)

سیمین 1395/09/24 ساعت 13:08

آدم وقتی مامان میشه چه دغدغه ها و نیازهای بامزه ای پیدا میکنه!!
من که کمکی نمی تونم بکنم ولی شاید، یه روزی، تو بتونی کمکم کنی مامان باران مهربون

حتمن سراغم بیا وقتی وقتت شد:)

رها 1395/09/24 ساعت 08:37

خب آدمیزاد صبح اول صبح بیاید اینجا اینها را بخواند نباید فین فینی شود عایا ؟
چه خوب که سهمی از دنیای جدید باران و پسرکش به نام من هم هست . آخ جان :*

خاله ی فین فینی بهت می گم ها:))))

الهام 1395/09/24 ساعت 08:28

هر آنچه که خریده اید و هر آنچه بعدها خواهید خرید مبارک. ایشالا شما و نی نی جان همیشه خوب باشید.

ممنونم الهام عزیز:)

باران جان مراقب باش عروسک نرمولی حتما بدون کرک و مخصوص بچه های کوچولو باشه تا یه وقت ایجاد حساسیت نکنه. بالش دورگردنی هم برا خودت بگیر که اگه یه وقت نشسته خوابت برد گردنت اذیت نشه.

چشم. بالش دور گردنی؟؟...این رو اصلا توی لیست نداشتم. چشم:)

بهروز 1395/09/24 ساعت 00:41

من اگه چیزی نگفتم چون تجربه‌شو نداشتم

شوما بخون و تماشا کن واسه تجربه های آینده ت دایی جان

شیدا فندق 1395/09/23 ساعت 22:56

اخ اخ اخ کاش من خواهرت بودم چقد لذت بخشه این بیبی تو
بی صبرانه منتظر دیدن صورت ماهشم
راستی اسم انتخاب کردین؟

بعلی اسم دارن. یک اسم که در خواب به آقای نویسنده وحی شد و مگر می شود وحی را عوض کرد خدای نکرده؟!!!

لاله 1395/09/23 ساعت 20:34

اگر اون رو نگرفتی ، حداقل یه صندلی راحتی بزرگ با پشتی و نشمینگاه نرمولی و دسته عغیر چوبی بگیر . برای تنهایی بزرگ کردن بچه در چند ماه اول خیلی لازمه مخصوصا شبها که هم بتونی بالش دو طرفش بزاری و توش فرو بری و بخوابی و همزمان نینی در حل تاب خوردن رو شیر بدی . میخواستم بهت بگم بعد گفتم شاید نخوای سمت این چیزها بری . حالا که خودت صندلی مادرانه دیدی ، صندلی راحتی هم مد نظرت باشه .
ولی دو طرف دسته ها حتما بسته باشه که اگه موقع شیر دادن خوابت برد نینی قل نخوره بره زمین .

وووووی قل بخوره بیفته؟؟ حتمن. صندلی که جلوش مثه صندلی های شهربازی یه میله داشته باشه قفل شه نداریم؟؟؟؟

سمیرا 1395/09/23 ساعت 20:31

خیلی مبارکا باشه، خرید برای نی نی خیلی خوبه. راستی برای یخچال هم برنامه ریزی کن، حتما یخچال رو طوری پر کنید تا یه هفته اول زایمان خرید یخچالی نداشته باشید. خرما حتماً تو لیستت باشه، بعد زایمان حتماً کنار تختت باشه. یه چیز دیگه اینکه تقسیم وظایف کنید با اقای خونه که چه کارهایی رو باید اقای خونه انجام بدن، چون تو روزهای اول اقایون کلا تو شوک هستن، علی الخصوص اگه تو اتاق زایمان همراه خانماشون باشن که بندگان خدا طوری خسته و سست و تو شوک هستن که انگار کن که اونا زایمان کردن
حتماً کار تهیه غذا و جمع و جور کردن رو به اقای خونه از الان بسپار که زمان به دنیا اومدن نی نی سختی نداشته باشین.
برای غذا ها هم برنامه بریزین که چی درست کنن و حتی الامکان راحت و سریع آماده بشه.

بسی نکته ی به جایی بود سمیرا!!..واقعن اون روزای اول کی باید چی کار کنه. اصلا چی بخوریم؟؟؟:((.....برم شصت تا ظرف بخرم همه رو پر کنم بذارم فریزر. آقای خونه از الان خط و نشون می کشه که توی اتاق زایمان نمیاد. احتمالا من باید خودم برم همراه با اون عروسکی که قراره امروز بخرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.