...غـــــــ’رنوشت هاي من درِ گوش ِ خــــــــ’دا...


 

امشب دلم خیلی گرفته…

دلم بدجور هوای مامانو کرده…

از اون حال‌هایی‌م که باید زنگ میزدم به مامان و یعالمه با هم حرف میزدیم…

اما هفت ماه و شونزده روز ِ که دیگه صدای مامانو نشنیدم… دیگه روی ماه‌شو ندیدم…

بعد رفتن مامان خیلی تنها شدم…

بزرگترین تکیه گاه و پشت و پناهم بود…

 

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۴۰۱/۰۱/۲۹ ساعــــت 18:32نویــــسنده مریم |

نمیدونم به خواب بقیه هم نمیری یا فقط با من قهری و دیگه دوسم نداری…

دلم خیلی برات تنگ شده…

خیلی کم دارمت…

چه خوب میشد اگر هنوز بودی و هنوز نفس میکشیدی…

مامان جان ِ قشنگم…

روحت شاد…

 

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۴۰۱/۰۱/۲۴ ساعــــت 2:33نویــــسنده مریم |

 

 

من خودمو دوست دارم...

من خودمو دوست دارم...

من خودمو دوست دارم...

من خودمو دوست دارم...

من خودمو دوست دارم...

من خودمو دوست دارم...

من خودمو دوست دارم...

 

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۳۹۹/۰۵/۱۹ ساعــــت 12:41نویــــسنده مریم |

 

 

... من خودم را برای همه چیز میبخشم، چون در هر زمان به بهترین کاری که از من برمی آمده مشغول بوده ام...

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۳۹۹/۰۴/۱۹ ساعــــت 9:17نویــــسنده مریم |

 

 

جلیقۀ نجات رو به ماهی بپوشونید

میشه جلیقۀ مــــرگ...

توی زندگی برای همه نسخۀ یکسان نپیچید

همه مثل هم نیستن...!

 

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۳۹۹/۰۴/۰۲ ساعــــت 10:47نویــــسنده مریم |

 

***

ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن، در هر کار و هر حال. زندگی، فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده. ما به اشتباه اينگونه ميانديشیم.
مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنیم، هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست، بلکه آغاز فعاليتی ديگر است. پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری، لذت بردن را فراموش نکنيم. لذت، باعث قدرتمند شدن ميشود و به طرز باور نکردنی، باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود.
لذت بردن، هدف زندگی است. تا ميتوانی، همه کارها را با لذت همراه کن. حتی نفس کشيدن، که کمترين فعاليت توست!


***

 

***

هر آنچه را در زندگی شماست، بپذیرید.
به آن برچسب خوب و بد نزنید.
قضاوتش نکنید.
 زندگی را کاملاً پذیرا باشید.
پذیرا بودن به معنای بی حرکت ماندن نیست.....
برای ایجاد تغییر در تصاویر زندگی گام اول پذیرش است.
به هر آنچه خشم بگیرید،
نفرت بورزید و قضاوت کنید،
جلوه آن را در زندگی خود پررنگ تر خواهید کرد.
یعنی به آن انرژی، سوخت و خوراک می‌رسانید...


***

 

این دوتا متن رو گذاشتم روی صفحه ی دستکاپ سیستمم توی شرکت، بلکه هر روز به چشمم بیان و بتونم بپذیرمشون و انقدر خودمو توی زندگی اذیت نکنم و آزار ندم...

به خودم بقبولونم که زندگی به یه نفس بنده! انقد غصه ی فرداهای نیومده رو نخور جانکم... انقدر فکر و خیال نکن... بجز اینکه با فکر و خیال اضافی خودتو اذیت کنی چیز دیگه ای به دست نمیاری...

نسخه ای که واسه همه می پیچی رو واسه خودت هم بپیچ دخترجان! در لحظه زندگی کن... هیچ کس نمیدونه آیا به لحظه ی بعدش خواهد رسید یا نه! 97% اتفاقایی که نگرانشون هستی هیچوقت اتفاق نمی افتن! پس انقدر خودتو اذیت نکن...

با خودت مهربونتر باش... خودت رو بیشتر دوست داشته باش...

 

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۳۹۹/۰۲/۳۰ ساعــــت 9:34نویــــسنده مریم |
 

 

زرشک پلو با مرغ خیلی دوست دارم...
مخصوصن اگه زرشکش با خلال بادوم و پسته قاطی بشه و برنجشم حسابی زعفرونی باشه...

یه شب که حامد ماموریته ،همین زرشک پلوی دوست داشتنیمو درست کنم و بشینم یه دل سیر بخورم...
ظرفا رو بشورم... آشپزخونه رو جم و جور کنم...
گلدونامو آب بدم...
پنجره ها رو ببندم...
شیر گاز ُ باز کنم...
برم روی تختم بخوابم... بخوابم... بخوابم...

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۳۹۷/۰۵/۲۴ ساعــــت 14:20نویــــسنده مریم |
 

کلافه م...

حوصله ندارم...

خیلی زود عصبی میشم...

خودمم نمیدونم چمه...

دلتنگم...

نمیدونم دلم برای کی یا چی تنگ شده...

اما خیلی دلتنگم...

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۳۹۷/۰۵/۱۶ ساعــــت 11:58نویــــسنده مریم |
 

 

دیگه امروز زدیم به سیم آخر :))
آهنگ شیش و هشت گذاشتیم و کلی رقصیدیم توی شرکت :)) اونم جلوی دوربین !!!
مدیرعاملم اومده توی اتاقشه طبقه ی بالاس، اصلنم ازش حساب نمیبریم و نمیترسیم :))

همچین کارمندای خیره ای هستیم !!!
 
پی نوشت: کاش بتونم دوباره شروع کنم به نوشتن!
حتی شده با همین اتفاقای معمولی و روزمره...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
+ تاریـــــــخ ۱۳۹۷/۰۵/۰۷ ساعــــت 9:45نویــــسنده مریم |
 

 

همه چیز می تواند مرا خوشحال کند ، اما هیچ چیز نمی تواند ، غم مرا ببرد...
"هابنریش بل"


تعریف واقعی ای از من همینه...

 

 

+ تاریـــــــخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۸ ساعــــت 11:41نویــــسنده مریم |